سلام
خوبید ؟
من خوب نیستم
چرا ؟
پسر همسایه مون رفت
کجا ؟
دیار باقی
چرا ؟
جاده و تصادف
چطوری ؟
انحراف به چپ ماشین سنگین شاخ به شاخ له شدن ماشین سواری
چند سالش بود ؟
جوون...
.
این داستان نبود واقعیت بود
آره درست فهمیدید
بازم این دنیای نامرد یکی را با خودش برد
امروز ( 4شنبه ) این اتفاق افتاد
من دفعه آخری که دیدمش دیشب بود( 3شنبه )
زنگ دره خونه را زد گفت : بیا ماشین را از پشت ماشین ما بردار
امروز که اومدم خونه خیلی خسته بودم
گرفتم خوابیدم
ساعت 18:45 از خواب پاشدم
19:10 دقیقه نشستم با کامپیوتر
نشستم یک دست فیفا 07 بازی کنم
نیمه اول که تموم شد تا اومدم نیمه دوم را شروع کنم
دیدیم از توی کوچه صدای داد و ناله میاد
ترسیدم
فهمیدم یکی فوت کرده
اما نمیدونستم مال ساختمون ماست
که دیدم صدا توی راه پله ها اومد
دادشم رفت دمه در گفت: چی شده ؟ گقتن : علی رفت
همه علی های دروورم به ذهنم رسید به جز این
دیدم صدای خواهرش اومد
فکر کردم دیدم علی را میگن
تنم شروع کرد به لرزیدن
خیلی ترسیدم
از اتاقم نرفتم بیرون
چون تحمل نداشتم ( تا حالا هم نرفتم بیرون )
مامانم حالش زیاد خوب نبود
رفته بود دمه در و داد میزد : دروغه ، من دیشب دیدمش
خودمم تو اتاقم خیلی جلوم را گرفتم که گریه نکنم
.
چند سال بود اومده بودن تو این محله
البته از همون اول ساختمان ما نبودن
اون موقع ها که از صبح تا شبم را با بچه های محله توی کوچه بازی میکردم اونم باهامون بازی میکرد
به اون خدا بیامرز میگفتیم : علی سیا
بچه های محل خیلی باهاش انس نگرفته بودن اما خیلی با هم بودیم
.
باباش داره خودش را میکشه
آخه همین یک پسر را داشت
الانم خونه ماست
داره همش داد میزنه بچم را کشتن
.
دادش بزرگه منم هم سن علی بود
تا اومد همش بهش میگفت علی
به پاهاش افتاده بود
.
یک امتحان بزرگ برای خانوادش
یک تقدیر خیلی بد برای خانوادش
یک ...
.
این دنیا خیلی ...
کسایی که باید عوض بشن یا برن وایسادن
اونایی که باید بمونن و درست کنن میرن
.
همه رفتنی هستیم
اما جوونی نه
.
بیچاره تازه دانشگاه قبول شد
.
خدا بیامرزدش
.
همه یک فاتحه براش بخونین
.
بدرود تا ...
حرفی بزن ، چیزی بگو()